آخر؟

ساخت وبلاگ
هوالقریبکلمات را از ارزش نینداز عزیز منمثلا، وقتی چیزی را که نیست و من به وضوح می فهمم که نیست، ادعا می کنی، کلمات بی ارزش می شوند. کلمات که بی ارزش شوند، امید هر راهی را می بندی بنده ی خداآخر تمام راه ها با کلمه اند که ممکن و مفهوم می شوند.راه اعتماد را می بندیراه تعامل را می بندیراه دوست داشتن را می بندیراه دوست نداشتن را حتی. من را در ویرانه کلمات، در این تعلیق بدون پشتوانه رها نکنراه من را به خودت نبند. آخر؟...ادامه مطلب
ما را در سایت آخر؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbitaabi1 بازدید : 63 تاريخ : شنبه 1 بهمن 1401 ساعت: 21:17

هو از خیابان نوای حزینی به گوش می رسد. زمزمه وار، مبهم و یکسره بی توقف.  دلم تنگ شده بود برای این کنج خلوت.برای شبی مثل امشب که می شود در فکر و اندوه و تمنا غوطه خورد. قرار است فردا بعد از مدتها استادهایم را ببینم، و شاید وعده این دیدار، بی اثر نباشد در حال نادر امشب من. مجتبی خوابیده، صدای نف آخر؟...ادامه مطلب
ما را در سایت آخر؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbitaabi1 بازدید : 72 تاريخ : جمعه 2 ارديبهشت 1401 ساعت: 23:23

هوالعلیم

چقدر لب برچیدن و بغض فرو دادن و به دنبال دستاویزی برای نشاط گشتن- تا خنده ها آنقدرها هم مصنوعی نباشند- ، راحت تر است از توضیح حالت برای کسی که نمی فهمد. 

آخر؟...
ما را در سایت آخر؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbitaabi1 بازدید : 75 تاريخ : جمعه 2 ارديبهشت 1401 ساعت: 23:23

هوالقریب کلمات را از ارزش نینداز عزیز منوقتی چیزی را که نیستی و من به وضوح می فهمم که نیستی، ادعا می کنی، کلمات بی ارزش می شوند. کلمات که بی ارزش شوند، امید هر راهی را می بندی بنده ی خداآخر تمام راه ها با کلمه اند که ممکن و مفهوم می شوند.راه اعتماد را می بندیراه تعامل را می بندیراه دوست داشتن آخر؟...ادامه مطلب
ما را در سایت آخر؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbitaabi1 بازدید : 71 تاريخ : جمعه 2 ارديبهشت 1401 ساعت: 23:23

هو

دم صبح ماه مبارک فکری شده ام که اگر همه اشهدهای نمازهایم را تا امروز واقعا شهادت داده بودم یا اقلا هربار کمی بیشتر قلبم را سوق داده بودم، شاید تا الان به فلاح رسیده بودم. یا تا الان چشمم باز شده بود. به اینکه واقعا لا موثر فی الوجود الا الله. به اینکه جز او دست هیچ موجودی باز نیست. به اینکه نگرانی های ما، اگر نه همیشه، اکثر اوقات شعبه ای از شرک است. 

چند سال روزی پنج نوبت و هربار چندین مرتبه ذکری به لب داشتم و متذکر نشدم؟ کافی نبود؟ 

آخر؟...
ما را در سایت آخر؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbitaabi1 بازدید : 93 تاريخ : دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت: 12:31

یا مولّف القلوب

 

گفت: خوش حالم که دلم برای شما تنگ می شود.

 

آخر؟...
ما را در سایت آخر؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbitaabi1 بازدید : 68 تاريخ : دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت: 12:31

هوالودود

 

آمدم روسری ام را سر کنم تا به گل ها آب برسانم، درجا خشکم زد...

چقدر روسری توسی و صورتی که دیروز همه جای اتاق افتاد؛ بوی تو را می داد!

لطفا تا عطرش نرفته، بغلت را با یکی از آن اتوبوس های شب‌رو پست کن! 

 

 

آخر؟...
ما را در سایت آخر؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbitaabi1 بازدید : 92 تاريخ : دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت: 12:31

امشب قبل از خواب صدایی در من زمزمه های پیوسته داشت: باید مغلوب شوی... مغلوب ، مضطر است. تا مضطر نباشی باران نمی بارد. 

خدایا من تلاشم را کردم

آنچه در توانم بود به کار بستم برای انتخاب درست

من اعتماد کردم، نه به چند حرف و سخن، بلکه به وعده ی تو.

حالا هم از دیگری انتظاری نیست‌. پناه، خود تویی. نگذار قلبم بلرزد. نگذار احساس فریب خوردگی و بی دستگیر بودن کنم. 

خودت کفایت کن. مغلوب شده ام...‌ 

آخر؟...
ما را در سایت آخر؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbitaabi1 بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت: 12:31

:: ای باران...از غصه ام آگاهی   هوالودود   پنجره را باز بگذار. باید عطر خاک باران خورده و موسیقی قطره ها اتاق را پر کند. باید کمی به خودت استراحت بدهی، مثلا دراز بکشی و چشمانت را ببندی و به هیچ چیز جز آخر؟...ادامه مطلب
ما را در سایت آخر؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbitaabi1 بازدید : 134 تاريخ : سه شنبه 13 خرداد 1399 ساعت: 17:06

و تو حتما مقاومت در هم شکسته ام را می بینی و از راز اشک من با خبری و تو می دانی که چرا و چگونه تمایلات من تغییر می کند چگونه از مردم می رمم و به کنج نهانی کشیده می شوم و خلوت را بیش از پیش دوست می دار آخر؟...ادامه مطلب
ما را در سایت آخر؟ دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : cbitaabi1 بازدید : 128 تاريخ : سه شنبه 13 خرداد 1399 ساعت: 17:06