امشب قبل از خواب صدایی در من زمزمه های پیوسته داشت: باید مغلوب شوی... مغلوب
، مضطر است. تا مضطر نباشی باران نمی بارد.
خدایا من تلاشم را کردم
آنچه در توانم بود به کار بستم برای انتخاب درست
من اعتماد کردم، نه به چند حرف و سخن، بلکه به وعده ی تو.
حالا هم از دیگری انتظاری نیست. پناه، خود تویی. نگذار قلبم بلرزد. نگذار احساس فریب خوردگی و بی دستگیر بودن کنم.
خودت کفایت کن. مغلوب شده ام...
آخر؟...
ما را در سایت آخر؟ دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : cbitaabi1 بازدید : 79 تاريخ : دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت: 12:31